[ The time of your death ]
* PART ¹ *
* صبح *
برای بار آخر خودش رو در آیینه برانداز کرد .
استایلش کامل و مرتب بود .
به سمت کیف سفید رنگش رفت و کیف رو برداشت و به طبقه ی پایین خونش رفت .
خونه ی مجلسی و کرون قیمتی نداشت اما خونه ای لوکس و شیک بود .
کیک توت فرنگی رو از تو یخچال برداشت و با برش کوچکی اون رو با لذت خورد .
به ساعت تو دستش نگاه کرد با عجله کیک رو داخل یخچال قرار داد و کیف و سوئیچ ماشینش رو برداشت و از خونه خارج شد و سمت ماشین سفید رنگش رفت .
سوار ماشین شد و بعد روشن کردن ماشین با سرعت به سمت دانشگاه رفت .
* دانشگاه *
+ ماشین رو پارک کردم و از ماشین پیاده شدم .
دوباره به ساعتم نگاهی انداختم در عرض ۲ دقیقه خودمو به دانشگاه رسونده بودم .
لبخندی از سر رضایت تحویل خودم دادم و سمت اتاق استراحت استاد ها رفتم .
از جلوی آیینه رد میشدم که یهو استرس کل تنم رو فرا گرفت سریع سمت آیینه برگشتم و به چشام زل زدم .
هوففف خدارو شکر لنز هامو گذاشتم وگرنه همه باز ازم فرار میکردن .
اگه بفهمن چشام دورنگه متوجه راز بزرگم میشن .
مجبورم لنز بزارم تا کسی از قدرتم با خبر نشه .
رفتم سمت اتاق که صدای فردی متوقفم کرد .
√ خانومممم هوانگگگگ !!!!
+ عااا لینا ؟! چی شده ؟
√ امروز میخوایین امتحان بگیرین ؟! ( نگران )
+ نگو نخوندی !
√ ببخشید استاد من یادم رفت ! ( بغض )
+ مشکلی نیست آخر ساعت ازت میگیرم تا اون موقع میتونی بخونی یه صفحه بیشتر نیست راحت حفظ میشی نگران نباش ! ( لبخند )
√ وایییییی ممنونم استاد !
+خواهش میکنم عزیزم برو سرکلاست!
بعد رفتن لینا وارد دفتر شدم و با خوش رویی به همه سلام کردم .
رزالین با لبخند اومد بغلم کرد و نشوندم کنار خودش .
+چطوری رز ؟ هنوزم میای دانشگاه خب خنگلول نمیگی آسیب ببینی ؟!
رزالین : نگران نباش دختر من هنوز ماه اولمه !
این فسقلی تو شکمم قوی تر از این حرفاست!
+ به هرحال مراقب خودت باش و بیشتر استراحت کن !
رزالین : چشم خانوم دکتر .
+ آفرین .
رزالین : فکر کنم دشمن درجه اولت اومد !
+ برگشتم سمت در که با دشمن درجه یکم مواجه شدم ...
پارک جیمین !!!
کسی که دعای شب و روزم پاره کردنشه .
با سردی و جدیت زیاد نشست رو صندلی کنارم و منم اخمام رفت توهم ...
رزالین آروم گفت :
رزالین : هی مشکلت باهاش چیه ؟!
+ رو اعصابمه روز اول رو یادت رفته ؟!
رزالین : ( خنده )
+ کوفت جمع کن برو پیش شوهرت تنها نشسته به افق خیره شده پاشو شتر !
رزالین : الان این ابراز علاقه بود ؟!
+ بله !
رزالین : دیوونه 😂😂😂
+ رزالین رفت و منم سرمو کردم تو گوشیم ....
//////
اسلاید دوم هم لباس ا.ته
اینم از پارت اول هروقت بتونم پارت بعدی رو هم میزارم براتون ♥️🫠✨
* صبح *
برای بار آخر خودش رو در آیینه برانداز کرد .
استایلش کامل و مرتب بود .
به سمت کیف سفید رنگش رفت و کیف رو برداشت و به طبقه ی پایین خونش رفت .
خونه ی مجلسی و کرون قیمتی نداشت اما خونه ای لوکس و شیک بود .
کیک توت فرنگی رو از تو یخچال برداشت و با برش کوچکی اون رو با لذت خورد .
به ساعت تو دستش نگاه کرد با عجله کیک رو داخل یخچال قرار داد و کیف و سوئیچ ماشینش رو برداشت و از خونه خارج شد و سمت ماشین سفید رنگش رفت .
سوار ماشین شد و بعد روشن کردن ماشین با سرعت به سمت دانشگاه رفت .
* دانشگاه *
+ ماشین رو پارک کردم و از ماشین پیاده شدم .
دوباره به ساعتم نگاهی انداختم در عرض ۲ دقیقه خودمو به دانشگاه رسونده بودم .
لبخندی از سر رضایت تحویل خودم دادم و سمت اتاق استراحت استاد ها رفتم .
از جلوی آیینه رد میشدم که یهو استرس کل تنم رو فرا گرفت سریع سمت آیینه برگشتم و به چشام زل زدم .
هوففف خدارو شکر لنز هامو گذاشتم وگرنه همه باز ازم فرار میکردن .
اگه بفهمن چشام دورنگه متوجه راز بزرگم میشن .
مجبورم لنز بزارم تا کسی از قدرتم با خبر نشه .
رفتم سمت اتاق که صدای فردی متوقفم کرد .
√ خانومممم هوانگگگگ !!!!
+ عااا لینا ؟! چی شده ؟
√ امروز میخوایین امتحان بگیرین ؟! ( نگران )
+ نگو نخوندی !
√ ببخشید استاد من یادم رفت ! ( بغض )
+ مشکلی نیست آخر ساعت ازت میگیرم تا اون موقع میتونی بخونی یه صفحه بیشتر نیست راحت حفظ میشی نگران نباش ! ( لبخند )
√ وایییییی ممنونم استاد !
+خواهش میکنم عزیزم برو سرکلاست!
بعد رفتن لینا وارد دفتر شدم و با خوش رویی به همه سلام کردم .
رزالین با لبخند اومد بغلم کرد و نشوندم کنار خودش .
+چطوری رز ؟ هنوزم میای دانشگاه خب خنگلول نمیگی آسیب ببینی ؟!
رزالین : نگران نباش دختر من هنوز ماه اولمه !
این فسقلی تو شکمم قوی تر از این حرفاست!
+ به هرحال مراقب خودت باش و بیشتر استراحت کن !
رزالین : چشم خانوم دکتر .
+ آفرین .
رزالین : فکر کنم دشمن درجه اولت اومد !
+ برگشتم سمت در که با دشمن درجه یکم مواجه شدم ...
پارک جیمین !!!
کسی که دعای شب و روزم پاره کردنشه .
با سردی و جدیت زیاد نشست رو صندلی کنارم و منم اخمام رفت توهم ...
رزالین آروم گفت :
رزالین : هی مشکلت باهاش چیه ؟!
+ رو اعصابمه روز اول رو یادت رفته ؟!
رزالین : ( خنده )
+ کوفت جمع کن برو پیش شوهرت تنها نشسته به افق خیره شده پاشو شتر !
رزالین : الان این ابراز علاقه بود ؟!
+ بله !
رزالین : دیوونه 😂😂😂
+ رزالین رفت و منم سرمو کردم تو گوشیم ....
//////
اسلاید دوم هم لباس ا.ته
اینم از پارت اول هروقت بتونم پارت بعدی رو هم میزارم براتون ♥️🫠✨
۱.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.